روزمرگی های ادرین
پسر قشنگی مامان روز به روز کارهای قشنگ تری از خودت نشون میدی و همه رو
عاشق خودت میکنی دیگه همه دلشون واسه تو تنگ میشه و سرا تو رو میگیرن
فکر کنم من و بابایی باید به تو حسودی کنیم اخه اه یه جایی بریم و تو رو نبریم اصلا
راهمون نمیدن و همه ما رو واسه دیدن تو میخوان
تو هم خوب بلدی چطوری خودت شیرین کنی واسه همه یکی از کارایی که جدید
میکنی اینه که اگه یکی دستش گوشی باشه یکی از اسباب بازی هاتو میبری یو
میگی داااااااا یعنی دالی بعد که حواسشون رو پرت کردی با خنده گوشی رو
نشون میدی و دستت دراز میکنی و انقدر این کار رو جالب انجام میدی که
همیشه هم موفق میشی و اسباب بازیتو میدی و گوشی رو میگیری
و یکی دیگه از کارات وقتی هستش که یه مزه جدید رو میخوای امتحان کنی یا
وقتی که یه چیزی بخوری که مزه خیلی زیادی داشته باشه
مثلا اینجا داری لواشک میخوری اول اروم مزه میکنی
بعد یه نگاه به ما میکنی صدامون میکنی یا اگه حواسم نباشه تو صورتم دولا میشی و قیافت اینجوری میکنی
و وقتی میبینی که داریم نگاهت میکنیم به عکس العمل ما کلی میخندی
الهی قربون این اداهات بشم که میدونی چه جوری همه رو عاشق کنی
خدارو شکر که اشتهاتم دوباره خوب شده و مخصوصا میوه و تنقلات رو
خیلی خوب میخوری انقدر قشنگ کنار ما دم سفره میشینی و هر چی
برات میذارم رو با دست میخوری البته اول ظرف بر میگردونی بعدش از رو
زیرانداز بر میداری و میخوری خلاصه همه جا رو غذا میدی
تو مهدم همه از شما راضین و میگن خیلی بهتر شدی و فکر کنم یه مدتی از
دست دندونهات راحتیم وتی میام دنبالت دم مهد جدیدا مثل بچه های بزرگتر
همین که صدای زنگ میای تو هم دنبالشون میدوی دم در که و اگه من باشم
چنان با خنده و عشق دستات واسم باز میکنی که اون لحظه کل دنیا مال من
میشه
در ضمن پسر مامان علاوه بر ماشین و توپ عاشق عروسک هم هست و
من اینو خیلی دوست دارم که مثل خیلی از پسر بچه ها فقط از کارهای
خشن خوشت نمیاد و عروسک و دوست داری بوسش میکنی اگه سوار
تاپ بشی حتما با خودت سوارش میکنی یا وقتی میخوای رو مامای
مامان بخوابی نی نی رو هم میاری و بغلش میکنی شیشت میذاری
دهنش اخرم میذاریش روی صورتت و خوابت میبره
راستی رفتیم اخر هفته پارک چمران با غزاله جون کلی بازی کردی و کیف
کردی تازه چون غزاله با ما اومد خونمون فرداش با هم اومدیم سر کار من
که شما حسابی شیطونی کردی و دیگه حالا حالا ها اینورا نمیارمت یه
لحظه بند نمیشدی یه جا دیگه غزاله هم از دستت کلافه شده بود و هی
میخواستی بری بیرون اما خوب تو پارک کلی اسباب بازی سوار شدی
قربونت برم که تمام اونا مال بچه های 3 سال به بالا بود اما شما همرو
سوار میشدی تازه نه تنها نمیترسی تازه همش به زور پیادت میکردیم
قربونت برم که اینجا دیگه حسابی خسته شده بودی اخه قبلشم وقتی
بابایی تو زمین چمن بازی میکرد تو هم کنار زمین هی با توپت اینور و اونور
میرفتی قول میدم این دفعه از کنار زمین فوتبال هم ازت عکس بگیرم تازه
بعدشم که واسه افطار اومدیم و نشستیم از بغل اوجا تو یه جوب
خوشگل اب خنک و تمیز رودخانه کرج رد میشد که تا بابایی و عمو پاشونو
کردن تو اب شما هم تندی کفشاتو در اوردی با اینکه اب خیلی سرد بود
پاهای کوچولوت کردی تو اب اهی مامان فدات شم که طوطی کوچولویی